حجاب زنان؛ دعوا بر سر پوشش یا مالکیت خیابان و معابر؟
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۴۲۱۴۳۱
جامعه و حکومت بر سر حداقل به توافق رسیده بودند. منتها آن طرف به دنبال حداکثر سازی رفتند و در رسانۀ رسمی تنها چادر تبلیغ شد و مانتو را هم کامل ندانستند و این طرف روسری را هم برداشت تا هم نشان اعتراض باشد و هم به فشار برای حداکثرسازی واکنش نشان دهد.
«سال دیگر اگر همین موقع بیایید زنان بیحجاب را در معابر نخواهید دید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در نگاه اول طبعاً «زنان بیحجاب» جلب توجه میکند و بعد از آن «سال دیگر» که میتواند مژده بخش انتخاباتی محدودتر و از پیش چینششدهتر در اسفند امسال باشد اما در این یادداشت برآنم بگویم اتفاقا سومی یا همان «معابر» مدنظر است چون دعوا تنها بر سر پوشش زنان نیست بلکه بر سر مالکیت خیابان و معابر است و پوششی که آن مالکیت را به چالش میکشد.
اصولگرایی ایرانی میخواهد بگوید «گر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد/ جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست» و از سه عرصۀ «خانه، اداره و خیابان» تنها اولی به روی ما بسته است و تازه آن هم از حیث سرک کشیدن و گرنه با حکم و عنداللزوم میتوان وارد شد و دو دیگر باید زیر نگاه ما باشد.
بگذارید با مثالی قضیه را روشنتر کنم. تصور کنید از دانشگاهی دو اتوبوس دانشجوی دختر به دو اردو اعزام میشوند و در هر دو هم حراست دانشگاه مأموری میگمارد تا هم بر گفتار و رفتار دانشجویان دختر نظارت کند و هم در پایان گزارش دهد.
مأمور اول مینویسد: از 30 دانشجوی دختر تنها 5 نفر نماز خواندند. دو سه نفر وقتی مرا میدیدند تظاهر میکردند ولی بقیه اعتنایی نداشتند. با این حال از میان این 30 دانشجوی دختر تنها 5 نفر پوشش اجباری را رعایت نمیکردند و گاه روسری از سر میانداختند. 25 نفر بقیه اما از بیم نمره یا پاداش رعایت کم و زیاد روسری یا مقنعه به سر داشتند و ندیدم در معابر و مکانهای عمومی جایی از سر بیندازند حتی موقع عکس گرفتن.
مأمور دوم اما مینویسد: از 30 دانشجوی دختر 15 نفر نماز میخواندند اما اکثر آنها در عین سادگی به حجاب اجباری بیاعتنا بودند و ناچار از تذکر مدام بودم.
با نگاه دینی پایبندی به نماز که از فروع دین است اهمیت بیشتری دارد تا حجاب که در فروع دین هم نیامده و بر سر شکل آن هم اختلاف است و برخی به دوختِ محدود در صدر اسلام اشاره میکنند و این که اشارات قرآن به پوشاندن شرمگاه و برجستگیهای بدن و پریهیز از تبرج برای غیر همسر است و نه موی و بعضی عرفِ همان زمان اعراب صدر اسلام را معیار میدانند که مردان هم موی میپوشاندهاند چه رسد به زنان. با این حال میتوان حدس زد که گزارش اول با نگاه رسمی مطلوبتر است یعنی همان که حجاب رسمی را رعایت می کردند ولو نمار نمی خواندند. چون در نگاه رسمی جلوۀ بیرونی و تبعیت مهم است نه باور درونی. به بیان دیگر حکومت با سه عرصه روبه روست: خانه، اداره و خیابان.
در هر خانه طبعا نمیتوانند مأمور بگمارند مگر آن که آقای نقدعلی نمایندۀ مجلس در اینباره هم طرحی داشته باشند و مثل رُمان «بهشت خاکستری» نوشتۀ عطاءالله مهاجرانی دستور دهند دیوارهای خانه ها شیشهای باشد تا بدانندو ببینند درون آنها چه خبر است و تنها اتاق خواب را مستثنا کنند!
بر سر الزام پوشش در اداره و مراکز آموزشی البته بحثی نیست چون اولا یونیفورم یا لباس متحدالشکل در کشورهای دیگر هم تعریف شده و ثانیاً دست کارکنان زیر ساطور است چه از حیث حقوق ماهانه و ارتقای شغلی و چه مدرک و گواهی.
اشارات اولیۀ امام خمینی به حجاب در سالهای 58 و 59 هم ناظر به ادارات و سواحل دریای شمال بود. مثلا گفتند مردم بندر پهلوی نمیگذارند زنان مثل سابق لخت لب دریا بروند و نگفتند مردم فلان شهر نمیگذارند زنان بیحجاب در معابر رفت و آمد کنند و البته بعد از وقایع سال 60 که هر اعتراضی رنگ سیاسی میگرفت فضا تغییر کرد و دو سال بعد در قالب تبصره و نه ماده مستقل در قانون مجازات اسلامی هم دیده شد.
دعوا بر سر مالکیت خیابان که از آنِ مردم است یا حکومت، اما باقی ماند. این که حکومت مدعی عرصۀ عمومی هم هست و به عرصۀ رسمی بسنده نمیکند همواره محل مناقشه بوده است.
از این روست که آقای شریعتمداری بر «معابر» تأکید دارد. مراد از معابر هم دقیقاً همان عرصۀ عمومی است. اساساً چالش اقتدارگرایی با جامعۀ مدنی بر سر همین عرصۀ عموی است و تمام حرف هانا آرنت همین است که عرصۀ عمومی را نباید واگذاشت.
در این میان اما اتفاقی افتاده و آن هم این که جامعه و حکومت بر سر حداقل به توافق رسیده بودند. منتها آن طرف به دنبال حداکثر سازی رفتند و در رسانۀ رسمی تنها چادر تبلیغ شد و مانتو را هم کامل ندانستند و این طرف روسری را هم برداشت تا هم نشان اعتراض باشد و هم به فشار برای حداکثرسازی واکنش نشان دهد.
حالا اما همین که زنان تکه پارچهای بر سر داشته باشند کافی است (نه از منظر شرع که طبعا کافی نمیداند بلکه با نگاه قبول سلطه بر عرصۀ عمومی) چون یعنی تعارضی نداریم و این اصولگرایان رادیکال و سیاسی را در شرایط کنونی قانع میکند اما سنتیها را نه و چالش جای دیگر سرباز میکند.
مهندس بازرگان میگفت جمهوری مسلمانان بهتر بود چون در جمهوری مسلمانان، اسلام در مسلمانان درونی شده و بعد تصمیم میگیرند شکل حکومت تعیین کنند اما جمهوری اسلامی برون را بر درون ترجیح میدهد.
به عبارت دیگر در جمهوری مسلمانان ظواهر اسلامی به خاطر باور خود مسلمانان دیده میشود ولی در جمهوری اسلامی ولو باور نداشته باشند از بیرون چنین به نظر برسد مطلب و مطلوب حاصل و کامل است.
به همین خاطر اگر مثلا گزارش شود 80 درصد مردم در ماه رمضان روزه نمیگیرند ولی علنی هم روزه خواری نمیکنند درساختار کنونی مطلوبتر است تا بگویند نیمی از مردم روزه میگیرند و نیم دیگر نه و در علن هم میخورند چون جلوۀ بیرونی مهم است.
چرا در دوران جنگ بر در و دیوار شعار مینوشتند؟ چون میخواستند بگویند عرصۀ عمومی متعلق به ماست. چرا با شهرداری دوران کرباسچی درافتادند؟ چون دیوارها را رنگ کرد و تابلوهای تبلیغاتی نصب کرد و همین آقای مهدی نصیری حتی بعد از کیهان و در هفته نامۀ صبح دست از سر شرکت «کارپی» برنمیداشت چون ایدۀ نصب بیلبوردها را اجرایی کرده بود و عرصۀ عمومی و خیابان، دیگر ایدیولوژیک نبود.
این همه اصرار شهرداری دورۀ فعلی برای تبدیل سازمان زیباسازی به سازمان تبلیغات اسلامی هم به خاطر تسخیر فضای عمومی است هر چند هر از گاهی سراغ مضامین ملی هم میروند.
از مرحوم فخرالدین حجازی نقل میکنند که به مرحوم فلسفی گفته بود ما (مُبلِغان غیرمعمم) هم که همان حرفهای شما را میزنیم، پس چرا با ما مخالفاید و وعظ و تبلیغ را در انحصار وعاظ و روخانیون میدانید؟ واعظ شهیر شهر پاسخ داده بود: «محاکم» و «محاضر» را که از ما گرفتند. «منابر» را هم شما میخواهید از ما بگیرید؟! اشاره او به دادگستری و دفاتر ثبت ازدواج و طلاق بود که قبلتر در انحصار روحانیون بود و تنها منابر باقی مانده بود.
اگر دغدغۀ مرحوم فلسفی «منابر» بود به مثابه تریبون عمومی مایۀ نگرانی آقای شریعتمداری هم «معابر» است به عنوان نماد عرصۀ عمومی با نماد خیابان.
برای اثبات این مدعا میتوان دو زن را در نظر گرفت. یکی ساده اما بی روسری و در سنی بین 40 تا 50 سال و دومی دختری 20 تا 30 ساله با روسری اما با جاذبههای دیگر زنانه و با این که اهل تبرجِ نهی شده است اما چون به بخشی از پوشش رسمی تن داده از رفتار او تعارض احساس نمیشود.
اولی همان است که در اکثر کشورهای دنیا میبینیم. در آمریکا هم زنان مثل ستاره های هالیوود نمیگردند. با نگاه سیاسی اما زن میانسال هر قدر ساده و پوشیده باشد وقتی روسری ندارد حاکمیت حکومت بر خیابان و سلطه بر فردیت او را به چالش کشیده ولو برجستگیهای بدن خود را پوشانده باشد. اما آن دختر ولو دل برباید چون با همان شالِ شُل قبول کرده خیابان، خانه نیست و مثل اداره است ولی با سختگیری کمتر تحمل میشود.
بر این اساس میتوان ادعا کرد که دعوا در واقع بر سر مالکیت خیابان است و این نظر که بر سر مالکیت بدن زنان است هم افراطی است چون عجالتا با تن آنان کار ندارند و با خیابان کار دارند و گرنه با نگاه شرعی وقتی دادِ همۀ مراجع از بهره بانکی درآمده و در قرآن جنگ با خدا دانسته شده (هر چند نویسندۀ این سطور میان بهره و ربا تفاوت قایل است و بهرۀ کنونی را با نرخ تورم مقایسه میکند) یا در هیچ جای شرع نیامده مرد برای طلاق زن باید به دادگاه مراجعه کند یا موارد متعدد دیگر که تابع جهان مدرناند مسؤولیت حجاب متوجه خود زن است کما اینکه در عراق هم آقای سیستانی مقلدان را مکلف میکند اما از عرصۀ عمومی مطالبه نمیکند چرا که هر جا مقلدان باشند طبعاً رعایت میکنند. پس داستان همان است که آقای شریعتمداری با «معابر» گفته و آقای فلسفی با «منابر» گفته بود: عرصۀ عمومی.
شاید راهکار همان باشد که در سال 84 آقای قالیباف ارایه داد که توافق بر سر حداقلها به لحاظ قانونی بود چون در عرصه عمومی نه میتوان مدل ادارات و مراکز رسمی را تحمیل کرد و نه چون عرصۀ خصوصی دانست. واقعیت این است که جامعه و حکومت طی سالها به توافق نسبی رسیده بودند ولی منتقدان در دولتهای اصلاحات و اعتدال با اهداف سیاسی آن قدر حداکثر خواهی کردند که حالا این چالش پدید آمده بی آن که بدانند در دولت فعلی که را باید متهم کنند؟
عصر ایران؛ مهرداد خدیر
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: مالکیت خیابان دانشجوی دختر زنان بی حجاب بر سر مالکیت حداکثر سازی عرصۀ عمومی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۲۱۴۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از تاثیرات حضور گشت ارشاد در خیابانها
آفتابنیوز :
فرقی ندارد مغازه، لباس زنانه، مجلسی یا لباس عروس داشته باشد یا روسری و لوازم آرایش، اغلب خالی از خریدارند. فروشندهها اغلب کسل و غمگین به در خیرهاند؛ به محض ورود از جا میپرند، اما بعد از شنیدن این جمله که «خبرنگار هستم» برق از چشمانشان میرود اگر چه در بیشتر موارد، سر صحبت باز میشود منتها برخی با شک و ترس حرف میزنند و برخی هم نه! خیلی راحتتر وارد گفتگو میشوند.
پشت ویترین یکی از همین مغازهها، سفیدی و چین و واچین دامنها و تور عروس، چشم آدم را میدزدد. انتها و پشت لباسهای سفید و براق، دو زن با لباسهای روشن و شاد کنار میز چوبی نشستهاند. عینک به چشم دارند و کوک میزنند. با نخستین پرسش، سر حرف باز میشود و به درازا میکشد. مشتری آنها خاص است و اغلب عروس و دامادها سراغشان میروند البته در حال حاضر به کار بردن فعل گذشته برایشان درستتر است، چراکه این اواخر، تعداد مشتریهایشان بهطور چشمگیری کاهش یافته است.
یکی از زنها که کمی جوانتر است، میگوید که مردم میترسند از اینجا عبور کنند و مسیرشان را عوض میکنند: «مخصوصا وقتی ماشین گشت نزدیک ما میایستد همه میترسند، وقتی هم که عبور میکنند و وارد مغازه ما میشوند، تمام مدت خودمان استرس داریم. وقتی به مشتریها میگوییم که روسری سر کنند به آنها بر میخورد، ناراحت میشوند یا همسرشان ناراحت میشود و از مغازه بیرون میروند، بنابراین خریدی انجام نمیشود. ضمن اینکه خودمان هم مدام استرس پلمب شدن مغازه را داریم. گاهی هم در جوابشان میگویم؛ به ما ربطی ندارد، اما اماکن اگر از اینجا رد شود برای ما دردسر میشود.
زن دیگر که کمی مسنتر است از جا بلند میشود و پارچهای که در میان دستانش دارد را میتکاند تا کیفیت کوکها را ببیند. چشمش به خیابان که میافتد با دست اشاره میکند: «همین الان بازار را نگاه کنید، ببینید که چقدر خلوت است.
گاهی برخی مشتریها از راه دور میآیند و وقتی شرایط را میبینند، برمیگردند و میروند. چند روز پیش مزوندار من از شهرستان آمده بود، ولی وقتی از دور این شرایط را دید گفت؛ نمیتوانم از اینجا رد شوم و به داخل مغازه بیایم، برگشت و رفت. تمام اینها به ضرر ماست و خیلی هم کار بدی است مثلا روسری آدم، کمی عقب برود به آدم بگویند سه میلیون تومان کارت بکش؟! البته برای ما پیش نیامده و تا به حال هم خودمان پلمب نشدهایم، اما قبلا پاساژها و مغازههای دیگری همین اطراف دچار چنین مشکلی شدهاند و چند روزی هم پلمب بودهاند.»
ساعت از ۱۲ ظهر گذشته و پیادهرو هنوز خلوت از زنان است؛ داخل مغازهها هم هنوز خریداری نیست و بیشتر، مردان را میبینید که در حال قدم زدن هستند. ماشینهای سبز و آبی پلیس هم مدام در خط ویژه خیابان ولیعصر در حال حرکتند و حضورشان ملموس است، اما فعلا از ون خبری نیست. مزون دیگری هم که در این محدوده وجود دارد، خلوت است.
فروشنده، نگاهش را که از روی صفحه گوشی تلفن همراه برمیدارد و تازه متوجه من و سوالم میشود و بیحوصله پاسخ میدهد: «بهطور کلی، چون عروسیها کم شده است، بازار ما کساد است و البته شاید در این دو، سه هفته هم ۱۰ درصدی از فروشمان کم شده باشد. بهطور کلی هم بیشتر مشتریها بیحجاب هستند، وقتی هم به آنها هم چیزی میگوییم، بعضی از آنها هم سر میکنند، ولی بعضی از مغازه بیرون میروند و خرید نمیکنند.»
کمی جلوتر آقا اسماعیل به قدری کلافه است که در مقابل سوالها حتی سرش را بالا نمیآورد. سرگرم حساب و کتاب است و میگوید که قبلا یکبار به دلیل گزارش کشف حجاب، مغازهاش پلمب شده و البته حالا هم که چند ماه از رفع پلمب گذشته، چندان اعتقادی به تذکر ندارد: «ممکن است بعضی با حجاب وارد مغازه شوند بعضی هم نه. ما نمیتوانیم به آنها زور بگوییم. وضع اقتصاد که خراب است و این اتفاقات هم مزید بر علت شده و فروش ما را حدودا ۲۰ تا ۳۰ درصد کم کرده است.»
مشکلی جز گرانی نداریم
تا چشم کار میکند جنس در مغازهها و کنار خیابان روی رگالها و میزها خوابیده و فروشندهها یا زیر آفتاب با هم صحبت میکنند یا در حال چانه زدن با مشتریهای بسیار محدود هستند تا شاید همانها که پایشان به بازار و مغازه باز شده از آنها خرید کنند. آنها که کنار خیابان بساط کردهاند کمی شرایط بهتری نسبت به مغازهها دارند، چراکه بیشتر در معرض دید هستند، کرایه نمیدهند و جنسهایشان ارزانتر است، بنابراین فرصت بیشتری برای سود محدود در این بازار دارند و مغازهای هم در کار نیست که پلمب شود.
آقا مظفر حدودا ۶۰ سال دارد و فروشنده یکی از همین مغازههاست. وقتی وارد میشوم و خود را به صاحب مغازه، معرفی میکنم او را صدا میزند و با قهقهه میگوید: «بیا داخل با تو کار دارند.» بعد رو به من میکند: «با او حرف بزن، خیلی دل پری دارد از این اوضاع.» مرد لاغر اندام با موهای سفید، صورت چروکیده و استخوانی، خیلی سریع خود را به انتهای مغازه میرساند و بعد سر درد دل باز میشود: «مشتریهای ما ۶۰ درصد کم شدهاند. اصلا کسی جرات نمیکند به این سمت بیاید. مشتری میخواهد از اینجا رد شود، با موتور و ون او را دنبال میکنند، میگیرند و به داخل ون میبرند.
مشتریهای محدود ما هم الان فقط خانمهای محجبه و مسن هستند و دیگر فروش قبلی را نداریم. ما هم نمیتوانیم به کسی توهین کنیم و بگوییم این بیحجاب است و آن باحجاب است. یک نفر شال سرش نیست، من نمیتوانم به او حرفی بزنم بنابراین هیچ کاری با او ندارم. بعد هم ما تا به حال کسی را با وضع آنچنانی که برخی میگویند، ندیدهایم و اینها هم که هر روز میبینیم، همه مثل خواهر و مادر و دختر خودمان هستند. معتقدم این طرح هم پایدار نیست و چند ماه دیگر جمع میشود.» او که در روزهای گذشته بارها شاهد صحنههای تعقیب و گریز بوده، معتقد است که برخوردهای اینچنینی اصلا درست نیست و این مسائل باید در خانواده حل شود. «وقتی بگیرند، درگیر شوند و جریمه کنند جز اینکه ملت به نظام و مملکت بدبین شوند، نتیجه دیگری ندارد.» از او میپرسم: «برخی معتقدند بیحجابی باعث فساد شده است، نظر شما در این باره چیست؟» پاسخ میدهد: «هر چیزی را که بخواهیم محدود کنیم، بدتر میشود و جوانها فکر میکنند حالا چه خبر است! جامعه باید از اول درست باشد.
در حال حاضر ما در جامعه هیچ مشکلی جز گرانی نداریم. مشکل ما گرانی است که جوانهایمان به دلیل آن نمیتوانند ازدواج کنند. چرا الان دختر من باید ۴۰ سال رد کرده باشد و نتواند ازدواج کند؟ این مشکل پس چیست؟ ما مملکت خودمان را ول کنیم به مملکت دیگر بچسبیم مشکل حل میشود؟ نه به قرآن. باید به جوانها کار دهیم و موقعیت ازدواج را فراهم کنیم. زمانی که ۸ سال جنگ بود، من رفتم و جنگیدم. در عملیات خیبر در جزیره مجنون بودم و در عملیات مرصاد در اسلامآباد غرب و همین عراقیها که به بیمارستان حمله کردند و همه چیز را از بین بردند حالا شدهاند برادران تنی ما. من ۱۷ سالم بود که به جبهه رفتم و الان هم که باید با این گرانی زندگی کنم. برنج چرا باید برسد به ۱۵۰ تومان؟ مگر برنج گلستان از کجا میآید که اینطور گران میشود؟ چرا یک بسته پنیر کوچک یک شبه ۵ هزار تومان گران میشود؟ حالا ما در این شرایط دنبال این باشیم که چرا شال اینجور و چرا روسری اونجور. این کارها را باید کنار بگذارند به فکر بیکاری و گرانی باشند. چرا با باتوم و ون و موتور دیگران را دنبال کنیم، مگر اسیر گرفتهایم.» میگویم: «به هر حال گفتهاند این مطالبه مردم است.» میگوید: «کدام مردم مطالبه کردهاند که این کارها را انجام میدهند، آخر خودم و زن و بچهام هم از خانه بیرون میآییم دیگر.»
نماز میخوانیم که درست زندگی کنیم و چشم بد نداشته باشیم
ابراهیم و احمد دو برادر هستند؛ یکی ۶۴ سال دارد و آن دیگری به تازگی ۶۶ ساله است. بیشتر از ۴۰ سال است که در بازار کار میکنند و به اصطلاح کاسب هستند. کاسبهای قدیمی که در راسته خیابان ولیعصر بعد از تقاطع جمهوری، لباسفروشی دارند و سر ظهر البته در حالی که هیچ مشتری در مغازه نیست چند دقیقهای درباره آنچه این روزها در خیابانها میگذرد، حرف میزنند. البته که هر دو میگویند؛ حضور گشتها در نزدیکی محل کارشان، چندان تاثیری در بازارشان نداشته است، چون بازارشان مشتری خاص خود را دارد، اما بهطور کل برخوردها را دوست ندارند.
آقا ابراهیم خیلی عصبانی میشود و همانطور که نشسته با صورتی برافروخته از تاثیر نماز و چشم پاک میگوید و اینکه چرا همه مسوولیتها بر عهده زنان است. «کسی که مسلمان است، روزی ۱۷ رکعت نماز میخواند و این ۱۷ رکعت نماز برای چیست؟ برای هدایت او. ما در نماز میگوییم ما را به راه راست هدایت فرما. این یعنی چه؟ یعنی باید پاک زندگی کنیم و به دیگران به چشم بد نگاه نکنیم، اما برخی میگویند، چون ما نگاه میکنیم، زنها را باید چنین و چنان. اینکه نمیشود! اگر آن نماز تاثیری در چشم و نگاه انسان و زندگی درست او نداشته باشد چه فایده دارد. متاسفانه برخی به عنوان برده و کالا به زن نگاه میکنند و فکر میکنند هر کاری که خواستند، میتوانند با او انجام دهند بعد بگویند، چون اینطور بود و اینطور رفتار کرده. پس شما چه؟ تکلیف نفس شما چه میشود؟»
در میانههای صحبت، برادر بزرگتر که تا الان دست به سینه نشسته، یک دفعه دستهایش را باز میکند و با بیحوصلگی میگوید؛ همین دیروز داشتیم با دخترم مهدیس در مترو میرفتیم که یکی از همینها دنبال دخترم افتاد با اینکه دستش به دخترم نرسید، ولی خیلی عصبانی شدم. بعد کیسه مویز و نخودچی را جلو میآورد و دو بار تعارف میکند و منتظر میشود برادر کوچکتر رشته کلام را به دست بگیرد. «ببین خانم، پسر من نمازخوان است، نه اینکه من به او گفته باشم، تا به حال حتی یک کلمه هم نگفتم نماز بخواند و او خود هر روز نمازش را سر وقت میخواند. من اینقدر کیف میکنم صحنه نماز خواندن او را میبینم، چون برای خودش چارچوبی را تعریف کرده و آن را اجرا میکند.
اینجا هم که میآید مدام حواسش هست و اگر مثلا فردا لباسی را ۵ تومن گرانتر بفروشیم ما را سین، جیم میکند که چرا دیروز آن رقم بود و امروز این رقم؟ میخواهم بگویم هر چیزی که انتخابی باشد فرد با جان و دل آن را انجام میدهد و درست اجرا میکند؛ این همه بگیر و ببند ندارد که. اصلا مسلمانی یعنی چه؟ یعنی شما بتوانید نفس خود را در برابر کجروی کنترل کنید و اگر شما در محیط ایزوله دچار کجروی نشوید که دیگر نامش مسلمانی نیست. اتفاقا اگر در برابر همه اینها قرار گرفتید و باز مسیر درست را انتخاب کردید، مهم است.
من همیشه مثال میزنم این چه روزهای است که فرد با چای خوردن من، دهانش آب بیفتد اگر چای خوردن من را دید و دلش تکان نخورد، آن کار بزرگ انسانی انجام شده است.» و همین جا دوباره برادر بزرگتر دستهای قلابشده اش را جلو میآورد و میگوید چرا به جای این کارها مشکل ازدواج جوانها را حل نمیکنند. چرا الان باید در هر خانه چند دختر و پسر مجرد باشد؟ چون اقتصاد خراب است و جوانها نمیتوانند ازدواج کنند. مشکل ما اقتصادی و گرانی است و هیچ مشکل دیگری نداریم.
اکبر آقا که حدودا ۶۳ سال دارد، یکی از عمدهفروشهای قدیمی همین راسته است که البته تکفروشی هم دارد. او اتفاقا یک روز پیش از این گفتگو، به اتحادیه پوشاک رفته و در این باره هم، پای صحبت رییس و روسا نشسته است. حرفهایی از آنها شنیده که معتقد است؛ اصلا شدنی نیست. «در آنجا به من گفتهاند؛ اگر خانمی حجاب ندارد نباید او را به مغازه راه دهم، اما مگر میشود؟ این کار در شأن من و اخلاق و کردار ما نیست. توقع کارهایی را دارند که اصلا شدنی نیست. به ما گفتند؛ مانتو جلوباز نیاور، ما هم نیاوردیم این شدنی است، اما گاهی انتظاراتی از کاسبها دارند که اصلا شدنی نیست در حالی که این موضوع، باید با صداقت و محبت، فرهنگسازی شود. من اوایل انقلاب در انزلی سرباز بودم و با یک سرباز دیگر مامور شده بودیم که تذکر حجاب بدهیم. همکار من میرفت با زنان بد صحبت میکرد و دعوایشان میشد، اما من میگفتم؛ ببخشید خانم من سرباز هستم اگر شما حجابت را رعایت نکنی، من فردا نمیتوانم مرخصی بروم، چون با محبت میگفتم همه رعایت میکردند؛ بنابراین نمیشود که با مردم خشن برخورد کرد.»
اغلب زنانهفروشها در مراکز خرید، نیاز به فروشنده زن دارند، چراکه مشتریها برای پرو لباس با زنان راحتتر است، اما مساله اینجاست که جدای از خریداران، حتی اگر روسری فروشنده زن هم از سرش بیفتد یا عقب برود، باز مساله اماکن و احتمال پلمب برای کسبه پیش میآید. همه فروشندگان در این بازار هم مانند اکبر آقا خوشرو و با حوصله نیستند و برخی اصلا سرشان را برای پاسخ دادن بالا نمیآورند که حرف بزنند و معتقدند نوشتن روزنامهها از این مشکلاتشان هیچ دردی را دوا نمیکند، چون مسوولان به کار خود ادامه میدهند و گوش شنوایی نیست.
اما در مغازههای مردانه فروش، تقاضا آنقدری افت نکرده است که نگران شوند. مثلا سورنا از حدود ۵ سال پیش در این مغازه کفشهای مردانه دارد و میگوید که فروششان تکان نخورده و مثل گذشته است. علیرضا که در مغازه لباس مردانه، کت و تیشرت و شلوار میفروشد؛ معتقد است که این وضعیت کسادی بازار بیشتر ناشی از وضعیت خراب اقتصادی است، چراکه در هر صورت مردم توان خرید ندارند، اما این موضوع را هم رد نمیکند که حضور گشتها در نزدیکی مراکز خرید، فروش او را هم تحت تاثیر قرار داده است.
«در چنین شرایطی مردم کمتر به خیابان میآیند و اگر هم بیایند حضورشان با استرس است، بنابراین کمتر خرید میکنند. البته این اتفاقات در کار من که مردانه فروش هستم به اندازه زنانهفروشها تاثیر نداشته است. مشتریان من بیشتر مرد هستند، اما فروش من هم حدودا نصف شده است و کسانی که با خانواده، همسر یا دخترشان برای خرید میآمدند نیز تقریبا حذف شدهاند. در کل اتفاقات چند هفته گذشته روی کسب و کار همکاران من که زنانهفروش هستند، بیشتر تاثیر گذاشته است.» میگوید همه مدل آدم به مغازشان میآیند، اما مجبور است به برخی تذکر دهد و این تذکر هم باعث ناراحتی و خرید نکردن مشتریان میشود و در نتیجه باز هم به ضرر آنهاست. مهران هم که مغازهاش بیشتر کفشهای مردانه دارد، میگوید؛ این ماجراها تاثیر کمی در فروش اجناسش داشته است و شاید فقط ۱۰ درصد کم شده باشد.
سالار و سهیل دو برادر دیگری هستند که بیشتر کفشهای کلاسیک مردانه دارند، در پاسخ به پرسشها، با هم حرف میزنند و حرفهای هم را تکرار و تکمیل میکنند. میگویند این شرایط در فروش آنها تاثیری نگذاشته و بیشتر فروش در پاساژها کم شده است. «زمانی که گشتها اینجا هستند، کلا فروش کمتر میشود، اما در فروش ما تاثیری ندارد.» وقتی میخواهم از مغازه بیرون بیایم برادر کوچکتر حرفهایش را اینطور تمام میکند: «در کل خانم، من هم با اجبار مخالفم و برایم هیچ فرقی ندارد که یک زن باحجاب باشد یا بیحجاب.» میپرسم درباره نزدیکان و خواهر و همسر خودت هم اینطور عمل میکنی؟ میگوید: «درباره آنها هم اینطور هستم، باید هر طور که دوست دارند، باشد و نباید اجباری باشد.»
مغازه بعدی یک روسریفروشی و فروشنده آن زن جوانی است که میگوید؛ فروشش کم نشده و در کل هم نظرش این است که وقتی حکومت در این زمینه اصرار دارد، باید همان کار را انجام داد، خودش هم حوصله دردسر و بگیر و ببند ندارد و البته در آخرین مغازهای که در این محدوده وارد آن میشوم هم دو زن در حال گفتگو ایستادهاند و در قفسههایشان هم روسریهای رنگارنگ دارند. یکی از آنها به شدت از شرایط پیش آمده در هفتههای گذشته گلایه دارد، میگوید: «دقیقا از ساعتی که اینجا میایستند، فروش همه خراب میشود. همه ناراضی هستند و یکبار رفتیم اعتراض کردیم، اما گفتند؛ وظیفهمان است و البته از حق نگذریم، مدتی به داخل مترو رفتند، اما دوباره برگشتند. بهطور کلی زمانی که مامورها و ونها اینجا هستند، رفت و آمد مردم یکسوم میشود. جز اثری که بر فروش دارد از نظر روانی هم روی همه تاثیر میگذارد.
من اگر بخواهم این روسری را از ترس دیگران، روی سرم بگذارم، ارزش ندارد، چون وقتی رد شدند آن را از سر در میآوردم. به نظرم نه آدمها خیلی ولنگ و باز باشند و نه اینطور که زور بالای سرشان باشد و به آنها بیاحترامی شود.»
از هفته آخر فروردین ماه و انتشار اطلاعیه پلیس درباره آغاز طرح نور، ونها و ماموران گشت در نزدیک اغلب مراکز خرید مستقر شدهاند و برخی مشاهدات خبرنگار «اعتماد» از باقی نقاط تهران از جمله بازار سنتی ستارخان یا پاساژ گلدیس، بوستان یا بازار بزرگ تهران نیز هم تقریبا همین گفته را تایید میکند که حضور ونها در نزدیکی مراکز خرید، باعث کاهش رفت و آمد مردم از آن منطقه و در نهایت کاهش خرید و کسادی بازار شده است و گویا به همین دلیل در ساعاتی از روز، ونها و گشتها به نقاط دیگری از شهر کوچ میکنند. «اعتماد» روز یکشنبه با بیش از ۱۵ نفر از کسبه خیابان ولیعصر، حد فاصل خیابان جمهوری تا چهارراه ولیعصر به گفتگو نشست و نظرات مخالف و موافق را در گزارش آورد، اما طبق گزارشی که بر اساس گفتگو با سه تن از کسبه در فضای مجازی منتشر شده، همه از اجرای این طرح خوشحال و راضی هستند و هیچ کس مخالف آن نیست که در نوع خود، نکته جالب و قابل تاملی است.
از تذکر بالاترین مقام کشوری تا انتقاد یک نماینده مجلس
۳۱ فروردین ماه اطلاعیه شماره سه فرماندهی انتظامی کشور درباره «طرح نور» (عفاف و حجاب) روی خط خبرگزاریها قرار گرفت. در این اطلاعیه آمده بود: «با اجرای طرح نور از روز شنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۳ بیشتر بانوان این مرز و بوم با مجریان قانون و حافظان امنیت در تعامل، همکاری و همراهی بودند.
گزارشهای میدانی و بررسیهای دقیق با ابزار هوشمند نشان داده است که وضعیت عفاف و حجاب در سطح کشور نسبت به قبل از اجرای طرح مطلوبتر بوده و این شرایط در روزها و هفتههای آینده روند بهتر و مناسبتری خواهد یافت. براین اساس اجرای طرح نور منطبق با خواست و ساخت عمومی جامعه و مسوولان اجرایی کشور و براساس وظایف محوله به پلیس به عنوان مجری قانون در کنار دیگر ماموریتهای امنیتی و انتظامی تداوم خواهد داشت.
برخی شیطنتهای رسانهای توسط جریانسازی معاندین در اجرای سناریوهای ساختگی بر عزم و اراده پلیس تاثیری نخواهد داشت. ناگفته پیداست که پلیس عاری از خطا و اشتباه نبوده و با هرگونه رفتار و کنش اشتباه احتمالی ماموران نیز برخورد خواهد شد. فضای فعلی و راهبرد فراجا در شرایط کنونی حفظ نظم و انضباط اجتماعی در قالبی ایجابی و تذکرهای است و صرفا با هنجارشکنانی که به حریم و حرمت شهروند ایرانی تعدی میکنند برخورد قانونی توام با دقت و حساسیت خواهد کرد.»
البته در همان روزهای نخست اجرای طرح، مهدی فضائلی، عضو دفتر رهبری از تذکر به برخی مسوولان در مساله حجاب و بعد از حواشی پیش آمده بر سر برخوردهای گشت ارشاد خبر داد. توییتی که با هجمهها و حملات زیاد به این عضو دفتر رهبری همراه شد و حامیان گشت ارشاد و لایحه عفاف و حجاب همزمان او را در فضای رسانهای و مجازی زیر بار سنگین حملات خود بردند، اما چند روز بعد این تذکر از سوی سردار جعفری، مسوول قرارگاه فرهنگی و اجتماعی بقیهالله سپاه تایید شد. آنطور که در خبرآنلاین آمده، او گفته است: «یک اشتباهی از جانب عوامل اجرایی طرح نور صورت گرفته و از جانب آقای فضائلی گفته میشود که حضرت آقا تذکری دادهاند و این امر طبیعی است، زیرا یا گزارشات به محضر رهبر انقلاب میرسد یا ایشان در فضای مجازی رویت میکنند.»
محمد صفری، عضو کمیسیون امور داخلی کشور و شوراها هم یکی از افرادی بود که در روزهای گذشته، نسبت به این برخوردها انتقاد کرد و گفت: «متاسفانه برخوردهای نسنجیده باعث شده که هزینههای بسیار زیادی برای کشور ایجاد شود. وقتی که لایحه حجاب و عفاف وارد مجلس شد، مشاهده کردیم که صرفا نگاهشان جرمانگاری بود. آیا ما برای موضوع حجاب در مدارس و دانشگاهها و فضاهای دیگر توانستیم یک الگو و مدل را تعریف کنیم و به دستگاههای مختلف بدهیم؟ این کار را نکردیم و امروز هم انتظار داریم بهرغم همه فشارهایی که سر مساله حجاب وجود دارد، بتوانیم با فشارهای قضایی و انتظامی این کار را پیش ببریم که هیچ وقت جواب نخواهد داد، بلکه عکس موضوع هم متاسفانه نتیجه میگیریم.
کما اینکه در سال ۱۴۰۱ هزینههای بسیار زیادی را در این رابطه پرداخت کردیم، لذا انتظار داریم مسوولان مربوطه در این رابطه تدبیر کنند. گزارشاتی هم به مجلس شورای اسلامی میرسد و انتظار داریم که مسوولان مربوطه به ویژه وزیر محترم کشور نسبت به این مساله حتما از طریق مشورت با کارشناسان اجتماعی و فرهنگی مشاورههای بیشتری داشته باشد تا انشاءالله بتوانیم شاهد بازخورد بهتری نسبت به موضوع باشیم.» اگر در سایتهای داخلی هم چرخی بزنید، از میان معدود کامنتهایی که در این باره مشاهده میکنید، چندان نگاه مثبتی پیدا نمیکنید.
۳۱ فروردین ماه، سایت تابناک که منتسب به محسن رضایی است، پس از انتشار اطلاعیه پلیس، ۴ نظر ناشناس را در پایین خبر خود منتشر کرد و در میان این چهار نظر، فقط یک نظر موافق طرح، وجود دارد که همان نظر موافق طرح هم، ۲۲ واکنش مثبت (آبی) و ۷۸ واکنش منفی (قرمز) دریافت کرده است.
منبع: روزنامه اعتماد